امروز 17 شوال 1436-سالروز وقوع غزوه خندق
غزوه خندق که آن را غزوه أحزاب نیز نامند، در شوّال سال پنجم [2]: ماه پنجاه و ششم پس از هجرت واقع شد. در این غزوه مشرکان قریش و بعضی از قبایل دیگر عرب به تهریک یهودیان تصمیم به نابودی کامل اسلام گرفتند و با ده هزار نفر راهی مدینه شدند.اما مسلمانان با کندن خندق و دفاع جانانه از مدینه مانع رسیدن احزاب به اهداف خود شدند.
قریش در قرار خویش در بدر حاضر نشد اما براى جبران آن، و نیز براى یکسره کردن کار اسلام، تلاش جدى خود را آغاز کرد. افزایش شمار مشرکان در احزاب، در قیاس با احد به بیش از سه برابر، نشان از جدیت آنها در این جنگ بود؛ به علاوه این تنها قریش نبود که خواستار از بین رفتن اسلام بود بلکه قبایل دیگرى نیز در این مدت دریافته بودند؛ که اسلام به صورت یک تهدید جدى براى آنان در آمده است.
هدف احزاب نابودى محمّد(ص) و همراهان او بود،امام على (ع) که هدف احزاب را از تحمیل جنگ خندق چنین بیان فرمود: ان قریشا و العرب تجمّعت و عقدت بینها عقدا و میثاقا لا ترجع من وجهها حتى تقتل رسول اللّه و تقتلنا معه معاشر بنى عبد المطلب.
قریش و عرب گرد هم آمدند و با هم عهد و میثاق بستند که از این راه بازنگردند تا رسول خدا (ص) و ما فرزندان عبد المطلب را که همراه او بودیم، بکشند.
یهودیان هم به دلیل رخدادهاى مربوط به بنى قینقاع و بنى النضیر و نیز کشته شدن برخى از سرانشان همچون کعب بن اشرف، کینه شدیدى از اسلام به دل داشتند. بنابر این همگى احزاب یکپارچه مصمم شدند تا طى یک بسیج عمومى بر مدینه، شهرى که تمامى جمعیت آن از مرد و زن، کوچک و بزرگ در حدود ده هزار نفر بود یورش برند و اسلام را از میان بردارند. به احتمال قوى هیچ گاه جزیرة العرب، در آن روزگار، در جنگهاى بین القبایلى خود، شاهد بسیج شدن این تعداد نبوده است.
اهداف یهودیان برای راه اندازی جنگ احزاب:
بنابراین اهداف آنان عقیدتى، اخلاقى و انسانى نبود، بلکه انسانیت و اخلاق و حتى مبانى و اصول ارزشى عقیدتى خود را هم زیر پا گذاشتند و از آن گذر کردند.
مورّخان در تاریخ وقوع جنگ خندق اختلاف نظر دارند. گروهى جنگ احزاب را به سال پنجم هجرى دانستهاند. شمارى از معتقدان به این تاریخ عبارتند از واقدى، ابن اسحاق، مقریزى، طبرى، ابن اثیر، بیهقى، ذهبى، ابن حبیب، ابن کازرونى، مقدسى، ابن القیم، ابن حجر، ابن عمّار و مسعودى. از عروه، قتاده و احمد بن حنبل، گروهى دیگر از مورّخان و راویان نیز روایت شده است.واقدى، ابن سعد و بلاذرى تاریخ جنگ احزاب را از روز سه شنبه هشتم ذى قعده تا چهارشنبه 23 ذى قعده سال پنجم هجرى دانستهاند. ابن اسحاق زمان آن را شوال سال پنجم دانسته است.
گروهى دیگر از مورّخان و سیرهنگاران عقیده دارند که جنگ خندق در سال چهارم هجرى روى داده است. از این گروه مى توان به این افراد اشاره کرد؛- مالک و احمد بن حنبل این را از مالک در مسند خود نقل کرده اند- ابن العربى، عیاض، ابن حزم، ابن الدیبع، صاحب بن عبّاد، ابن حبیب، ابن خلدون هم آن را صحیح خوانده است؛ نووى در روضه؛ بخارى آن را قوى دانسته است؛ موسى بن عقبه، آن را از زهرى نقل کرده است؛ فاکهانى در ریاض الافهام، و یعقوب بن سفیان
گروه زیادى از یهودیان دلاور و چالاک در خیبر سکونت داشتند، امّا خانه و زندگى و حسب و نسب آنان چون بنى نضیر نبود. چون بنى نضیر به خیبر رسیدند، گروهى از یهودیان به مکّه رفتند تا قریش و پیروان آنان را به جنگ پیغمبر (ص) تحریض و ترغیب کنند. برخى از آنان از یهود بنى وائل و دیگران از قبیله بنى نضیر بودند. شمارشان دوازده نفر و مطابق برخى روایات به حدود بیست نفر مى رسید.
چنان که در روایات مختلف از آنان چنین نام برده اند: حى بن اخطب، کنانة بن ربیع بن ابى الحقیق، هوذة بن الحقیق، هوذة بن قیس وائلى (یا والبى) از خاندان بنى خطمه و از قبیله اوس، ابو عامر راهب یا ابو عمار- وائلى- یا ابو عماره ، سلّام بن مسلم، حوج بن عامر، ابو رفیع، و ربیع بن ابى الحقیق،سلّام بن ابى الحقیق که ابن اثیر او را عبد اللّه بن سلّام بن ابى الحقیق ثبت کرده است.
آنان چون به مکّه رسیدند، پیش ابو سفیان رفتند که مى دانستند از دشمنان رسول خدا (ص) و پیشگام جنگ با آن حضرت است. یهودیان آنچه از پیغمبر (ص) به آنان رسیده بود را براى ابو سفیان بازگو کردند و براى جنگ با حضرت از وى کمک خواستند. ابو سفیان گفت: هر گونه بخواهید، همراه شما هستیم. اکنون به نزد قریش بروید و از آنها براى جنگ با او کمک بخواهید و تضمین کنید که آنان را یارى دهید و تا ریشه کن کردن محمّد، در کنار آنان ایستادگى نمایید. آنان به نزد بزرگان قریش رفتند و همه را براى جنگ با پیامبر (ص) دعوت کردند. آنها به قریش گفتند: ما با شما خواهیم بود تا محمّد را (با طرفداران او) از پا درآوریم. ابو سفیان گفت: آیا انگیزه شما فقط همین بود و به این منظور به مکّه آمده اید؟ گفتند: آرى. آمده ایم تا با شما درباره دشمنى و جنگ با محمّد هم پیمان شویم و بر این کار سوگند بخوریم. ابو سفیان گفت: درود بر شما، خوش آمدید. محبوب ترین مردم در نظر ما کسى است که ما را در ستیزه با محمّد یارى کند، امّا به شما اعتماد نداریم، مگر این که در مقابل خدایانمان سجده کنید تا به شما اطمینان کنیم. یهودیان در برابر خدایان مشرکان به سجده رفتند.
آنها به ابو سفیان گفتند: پنجاه نفر از خاندان هاى مختلف قریش را که خودت هم همراه آنان باشى، حاضر کن. ما و شما زیر پرده کعبه مى رویم و در حالى که پهلوهاى خود را به دیوار کعبه چسبانده باشیم، سوگند یاد مى کنیم که هیچ یک از ما دیگرى را رها نکند و تا آخرین نفر که زنده باشیم، همگى بر دشمنى با محمّد هماهنگ و متحد باشیم. آنها این کار را کردند و در این باره یکدیگر را سوگند دادند و هم پیمان شدند.
یهودیان بیرون آمدند تا به قبیله غطفان (و قیس عیلان) رسیدند. قریش هم به تجهیز خود براى جنگ پرداخت و در میان اعراب راه افتاد و آنها را به یارى خود فرا مى خواند. آنها، متّحدان غیر عرب خود را هم به یارى طلبیدند. یهودیان سپس به نزد قبیله بنى سلیم آمدند و با آنها وعده کردند که چون قریش حرکت کردند، آنها هم همراهشان بیرون روند. آنگاه به سراغ غطفان رفتند و محصول خرماى یک سال خیبر را براى آنان قرار دادند که یهودیان را یارى دهند و همراه قریش به جنگ پیغمبر (ص) بروند. غطفان پذیرفتند و عیینة بن حصن در این کار از همگان پیشگام تر بود.طابق روایت برخى، کنانة ابن ابى الحقیق نصف محصول خرماى خیبر را در هر سال براى غطفان قرار داد.
قریش به گروهى از مردان بنى سلیم که با آنان پیوند رحمى و خویشاوندى داشتند، نامه نوشت و براى جنگ با محمّد (ص) از آنها نیز کمک خواست. ابو الاعور همراه شمارى از پیروان خود از قبیله بنى سلیم براى یارى قریش آمد. یهودیان نیز به هم پیمانان خود از قبیله بنى سعد نامه نوشتند که به یاریشان بیایند. قریش همراه متّحدان و همپیمانان خود از کنانه و ثقیف و دیگران و نیز آن دسته از قبایل عرب که به آنان پیوستند، با بزرگان و سروران خود، بیرون آمدند.
تعداد سپاه مشرکان را واقدی این چنین بیان می کند:
سرپرستى بنى سلیم بر عهده سفیان بن عبد شمس همپیمان حرب بن امیه بود. و او پدر ابى الاعور است که در جنگ صفّین همراه معاویه بود.
مجموع افرادى که از قبایل قریش و سلیم و غطفان و اسد در جنگ خندق شرکت کردند ده هزار نفر بودند که به سه لشکر تقسیم مى شدند. و فرماندهى آنان با ابو سفیان بود.
چون قریش از مکّه به قصد مدینه بیرون آمدند، گروهى از سواران خزاعه خود را به پیامبر (ص) رسانده و خبر دادند که قریش براى جنگ به قصد مدینه راه افتادند. این گروه فاصله بین مکّه و مدینه را چهارروزه طى کردند. در این هنگام پیغمبر (ص) مردم را فرا خواند و خبر حرکت دشمن را به آنان داد و درباره جنگ و جهاد با آنها مشورت و رایزنى کرد. روایت دیگرى از امام على (ع) داریم که مى گوید: رسول خدا از طریق جبرئیل از حرکت سپاه احزاب باخبر شد.
پیامبر (ص)در شورا به اصحاب فرمود: آیا براى مبارزه از مدینه بیرون برویم؟ یا در مدینه باقى بمانیم و گرداگرد آن را خندق بسازیم؟ یا در فاصله نزدیک مدینه باشیم و این کوه را پشت سر خود قرار دهیم؟ مسلمانان اختلاف نظر پیدا کردند.سلمان گفت: اى رسول خدا، روزگارى که در زمین فارس بودیم، هر گاه از سواران بیم داشتیم برگرد خود خندق مىکندیم، آیا صلاح مى دانید که اکنون هم خندق درست کنیم؟ مسلمانان از این پیشنهاد سلمان استقبال کردند.همان روز، کار حفر خندق به فرمان رسول خدا (ص) آغاز شد. حضرت مسلمانان را فراخواند و آنان را از نزدیک شدن دشمن باخبر ساخت و نیروهایش را در دامنه کوه سلع، سازماندهى کرد
پیامبر (ص) حفر هر بخش از خندق را به گروهى واگذار فرمود. همچنین ایشان به منظور کسب ثواب و تشویق مسلمانان، در حفر خندق شرکت فعال داشت. مسلمانان در کندن خندق رنج و مشقت فراوان بردند. پیامبر (ص) نیز در این زحمات طاقت فرسا و گرسنگى، در کنار آنان رنجها برد.
در روز خندق مسلمانان اگر از کسى سستى مى دیدند، بر او مى خندیدند. در آن روز بود که مردم درباره سلمان فارسى با هم بگومگو کردند. مهاجران گفتند: سلمان از ماست. او مردى نیرومند و کاملا آشنا به حفر خندق بود. انصار نیز مى گفتند: سلمان از ماست و ما به او سزاوارتریم.چون این گفتار انصار و مهاجران به رسول خدا (ص) رسید، فرمود: سلمان مردى از ما اهل بیت است.
پیامبر (ص) هشت روز مانده از ذىقعده یا شوّال از مدینه بیرون رفت و پیش از خروج ابن امّ مکتوم را در مدینه به جاى خود گذاشت.پیغمبر (ص) منطقه خالى از موانع را براى کندن خندق انتخاب کرد و اردوگاه سپاه خود را پاى کوه سلع یا دامنه یا بالاى آن قرار داد و بر اساس برخى روایات، کوه سلع را پشت سر خود گذاشت. چنان که خندق میان سپاه مسلمانان و احزاب فاصله بود. برخى عقیده دارند که اگر دشمن مىتوانست از خندق عبور کند، کوه سلع همان امتیازات کوه احد را براى مدافعان مدینه به همراه داشت.از آنچه گذشت، به دست مىآید که موقعیت آنان در پاى کوه سلع از جهت شام و مغرب قرار داشت. پیامبر (ص) به هنگام حفر خندق نوجوانان را سان مى دید. به گروهى اجازه شرکت در جنگ داد و گروهى را رد کرد. همه آنها حتى نوجوانانى که به سن بلوغ نرسیده و اجازه شرکت در جنگ نداشتند، کار مى کردند. هنگامى که کار بالا گرفت و جنگ در شرف آغاز بود، پیامبر (ص) به نوجوانانى که بالغ نشده بودند، فرمان داد که به خانه هایشان برگردند و همراه زنان و بچه ها در کوشکها باشند.مسلمانان زنان و بچهها را در کوشکها قرار دادند
وقتى خندق را کندند، پیامبر (ص) ده گذرگاه (باب) براى آن قرار داد و از هر قبیلهاى یک مرد براى پاسدارى از درها گماشت و زبیر بن عوّام را فرمانده آنان کرد و به او فرمود که اگر نبردى پیش آمد، نبرد کند شعار یاران پیغمبر (ص) در جنگ خندق و غزوه بنى قریظه «حم، لا ینصرون» بود.
بیشتر مورّخان عقیده دارند که شمار مسلمانان در جنگ خندق، سه هزار نفر یا در همین حدود بوده است.واقدى و ابن سعد، از همراه داشتن سى و شش اسب در سپاه پیغمبر (ص) خبر مى دهنداز امام صادق (ع) روایت است که فرمود: رسول خدا (ص) با نهصد مرد در جنگ خندق حاضر شدهمچنین روایت شده که پیامبر (ص) فرمود: شمار مسلمانان را براى من بنویسید.حذیفة بن یمان نام هزار و پانصد مرد را براى حضرت نوشت. در روایت دیگرى است که شمار مسلمانان از ششصد تا هفتصد نفر است
حُیَى بن اخطَب که یکى از محدثان، وى را در خودخواهى و نخوت به ابوجهل تشبیه کرده، سریعتر از سپاه قریش به مدینه آمد و به سراغ کعب بن اسد رئیس بنى قریظه و امضاء کننده معاهده با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمد. او به کعب گفت که سپاه گستردهاى را شامل قریش، غطفان و کنانه که ده هزار تن مىشوند به همراه آورده و آنان در وادى عقیق، زغابه- در نزدیکى احد- و رومه مستقر شده و این بار آنان را از دست محمد راحت خواهند کرد. ابتداء کعب او را به درون خانه راه نداد زیرا همین به منزله نقض عهد تلقى مى شد. حُیَى اصرار کرد تا آن که به درون خانه رفت. کعب به او گفت: به خدا سوگند با وفاتر از محمد ندیدهام، او ما را بر پذیرش دین خود مجبور نکرده و اموال ما را غصب ننموده است، اما حُیَى آن قدر اصرار کرد تا کعب بن اسد راضى شده و عهدنامه خود و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را به دست حیى داد و او نیز آن را پاره کرد. در اصل یهودیان تنها مشکلشان آن بود که مبادا قریش و دیگر قبایل از عهده کارى برنیایند و منطقه را ترک کنند، در آن صورت بنى قریظه توان برابرى با مسلمانان را ندارد. حیى قسم خورد که او در کنار آنان باقى خواهد ماند.
زمانى که خبر نقض عهد بنى قریظه به گوش رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رسید کسى را فرستاد تا خبرى از بنى قریظه بیاورد؛ مخبر خبر آورد که مشغول اصلاح قلعه ها و راه هاى خود هستند و تمام چهارپایان خود را جمع آورى کرده اند. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گروهى از رهبران انصار را شامل سعد بن معاذ- که پیش از اسلام با بنى قریظه هم پیمان بود- سعدبن عباده، اسیدبن حُضَیر و گروهى دیگر نزد کعب بن اسد فرستاد و او را قسم داد تا به عهد خویش پایبند باشد. اما کعب و یهودیان با اشاره به واقعه اخراج بنى النضیر، به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و سعد دشنام دادند. کعب گفت: عهدنامه را همچنانکه بند کفش خود را پاره مى کند، از بین برده است. خبر نقض عهد بنى قریظه مسلمانان را به وحشت انداخت و در همان حال رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم وعده نصرت و پیروزى به مردم مى دادند.
از آنجا که احتمال آن بود تا مشرکان گروههایى را- ولو با زحمت- از سوى قلعه بنى قریظه به داخل مدینه وارد کنند و اخبار نیز شنیده شد که کعب خواسته بود دو سه هزار نفرى از سپاه شرک به او ملحق شوند تا از داخل بر مسلمانان یورش برد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پانصد تن از اصحاب را به محافظت از خانه هاى مدینه گماشت.یکبار یک یهودى در اطراف یکى از قلعه هایى که زنان مسلمان در آن بودند دیده شد. حسان بن ثابت که گفته اند ترسو بوده، همراه زنان در آن قلعه بود. صفیه عمه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم پایین آمده وآن یهودى را به قتل رساند.
حفر خندق، نقشه احزاب را بر هم زد و آنها را زمین گیر کرد. با این حال نیروهاى مشرکین نومید و مأیوس نشدند، بلکه هنوز امیدوار بودند تا مگر فرصتى بیابند و رخنهاى در گذر از خندق ایجاد کنند و با همکارى یهود بنى قریظه که در عقبه سپاه اسلام زندگى مىکردند، ضربه کوبندهاى بر کیان مسلمین وارد سازند.
مشرکان، نیروهاى مسلمان را چونان قلعهاى در محاصره گرفتند و مدینه را از هر سو احاطه کردند. این محاصره مدّت درازى به طول انجامید. مورّخان در تعیین مدّت محاصره با هم اختلاف دارند. چنان که از پانزده روز تا یک ماه گفتهاند. خلاصه دیدگاهها به شرح زیر است؛ پانزده روز ، بیست روز وفاء الوفاء، 1/ 301؛ فتح البارى، 7/ 301؛ تاریخ الخمیس، 1/ 490- 429؛ حبیب السیر، 1/ 346؛ امتاع الاسماع، 1/ 239؛ سبل الهدى و الرشاد، 4/ 526؛ المغازى، 1/ 419. بیشتر از بیست روز ، یک ماه ، نزدیک به یک ماه
پاسدارى مداوم و بیدارى همیشگى از امور بسیار ضرورى در جنگ خندق بود. نیروهاى مسلمان به طور مستمر این وظیفه مهم و حیاتى را انجام مى دادند.رسول خدا (ص) سلمة بن اسلم را همراه دویست مرد و زید بن حارثه را همراه سیصد مرد به نگهبانى مدینه، مى فرستاد. آنان مى بایست با صداى بلند تکبیر مى گفتند، زیرا از بنى قریظه بر زنان و کودکان بیم مىرفت. عبّاد بن بشر با گروهى از انصار مسئولیت محافظت از خیمه رسول خدا (ص) را بر عهده داشت و هر شب از خیمه حضرت پاسدارى مى کردند.
قمى در این باره مىگوید: رسول خدا (ص) به یاران خود فرمان داده بود که شبها از مدینه پاسدارى دهند. امیر المؤمنین على (ع) شبها از همه سپاه محافظت مىکرد و مواظب بود تا اگر یکى از قریش تحرکى انجام دهد، او را وادار به فرار کند. امیر المؤمنین (ع) از خندق عبور مىکرد و تا نزدیکى قریش مىرفت. چنان که آنان را مىدید. آن حضرت شب را تا صبح به تنهایى مىایستاد و نماز مىخواند و صبح که مىشد، به مقر خود برمىگشت. مسجد امیر المؤمنین (ع) در منطقه خندق معروف است و آنها که مىشناسند، به آنجا مىآیند و نماز مىخوانند. فاصله این مسجد تا مسجد فتح به اندازه پرتاب یک تیر، اندکى بیشتر است.
هرگاه مشرکان حمله مىکردند، تیراندازان خود را جلو مىآوردند. تیراندازانى چون حبّان بن عرقه و ابو اسامه جشمى و برخى دیگر همراه آنان بودند. روزى این تیراندازان ساعتى تیراندازى کردند و همه آنها یک هدف داشتند و آن خیمه پیامبر (ص) بود. حضرت در حالى که زره بر تن داشت، سوار بر اسب ایستاده بود. حبّان بن عرقه، تیرى به سعد بن معاذ انداخت که به رگ بزرگ دست وى اصابت کرد.
سعد گفت: خدایا، اگر از جنگ تیر قریشیان چیزى بر جاى گذاشتهاى، مرا براى آن نگه، زیرا دوستداشتنىتر از این براى من نیست که با مردمى بجنگم که پیامبر تو را اذیّت کردند و از سرزمینش بیرون راندند و او را تکذیب نمودند. بار خدایا، اگر جنگ بین ما و آنها را به پایان رساندهاى، پس این را شهادت من قرار بده و مرا نمیران تا چشمانم به نابودى بنى قریظه روشن شود. بنى قریظه در عصر جاهلى، متحدان و همپیمانان سعد بن معاذ بودند.
هنگامى که سعد بن معاذ مجروح شد، او را به خیمه رفیده بردند. رفیده این خیمه را براى مداواى مجروحان جنگ در مسجد پیغمبر (ص) برپا کرده بود. رسول خدا (ص) شخصا به ملاقات سعد مى آمد.
http://wiki.ahlolbait.com/index.php/%D8%BA%D8%B2%D9%88%D9%87_%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8
منابع عکس ها
ejtaal.net
اللهم عجل لولیک الفرج