به نام خدا
نویسنده: اصغر طاهرزاده
تنظیم و ویرایش: سایت حرف آخر
«اَلسَّلامُ
عَلَی مُحْیِی الْمُؤمِنینَ وَ مُبیرِ الْکافِرینَ اَلسَّلامُ عَلَی
الْمَهْدِیِّ الْاُمَم اَلسَّلامُ عَلَی الْقائِمِ الْمُنْتَظَر وَ
الْعَدْلِ الْمُشْتَهَر اَلسَّلامُ عَلَی بَقِیَّةِ اللهِ فی بِلادِهِ» (1)
سلام بر آن امامی که موجب احیاء مؤمنین و
نابودی کافران خواهد شد. سلام بر مهدی امّت، سلام بر قائم منتظَر و عدل
مورد نظر... سلام بر بقیةالله در هرجایی، که آنجا شهر خدا خواهد بود.
بنا داریم با طرح مقدمهای در رابطه با امامشناسی، از طریق زیارت آل
یاسین به زیارت و ملاقات امامعصر عجل الله تعالی فرجه برویم، ولی
همچنانکه خودتان مستحضرید، معرفت و شناخت مقام ائمه علیهم السلام شرط درست
زیارت کردن آن عزیزان است. پس به مقدمهای که عرض میکنم عنایت کافی
بفرمایید.
معرفت ؛ هدف خلقت
تصور عموم مردم این است که خداوند خلقشان
کرده است تا از طریق یک زندگی عادی دینداری کنند و انتظار دیگری هم از آنها
نیست. در حالی که مفسرین در تفسیر آیه «ماخَلَقْتُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ اِلّا لِیَعْبُدُون» (2) که میفرماید: جن و انس را برای عبادت خلق کردیم. در تفسیر «لِیَعْبُدُون» فرمودهاند: «لِیَعْرِفُون» یعنی برای معرفت. پس معنی آیه عبارت میشود از اینکه؛ خداوند میفرماید: انسان و جن را خلق کردیم تا اهل معرفت شوند. حال
اگر متوجه باشیم که برای معرفت به حقایق عالیه خلق شدهایم، پس باید
بپذیریم به اندازهای که معرفت ما نسبت به حقایق عالیه و ذوات مقدسه پایین
است، به همان اندازه از فلسفه خلقتمان دوریم و از نتیجهای که باید از
زندگی بگیریم، محروم هستیم. مثلاً درخت سیبی که باید میوه سیب بدهد، اگر
میوهای غیر از سیب بدهد، عملاً آنچه را اقتضای درخت سیببودنش است انجام
نداده است و دیگر آن درخت را به عنوان درخت سیب نمیتوان شناخت. اگر انسان
برای عبادت خلق شده است و عبادت هم باید با معرفت شروع شود و به معرفت
بالاتر ختم شود، پس هرکس به اندازه معرفتش به حقایق عالیه، به مقصد حقیقی
خلقتش نزدیک شده و هرکس به اندازهای که به مقصد خلقتش نزدیک نشده است، هر
کار دیگری کرده باشد، کاری که باید بکند و از آن طریق به وجود خودش معنی
بدهد، نکرده و عملاً همه کارهایش پوچ است. مثل درخت سیب که هر میوة دیگری
بدهد، اگر میوه سیب ندهد، عملاً دیگر درخت سیب نیست، حالا شاخه و برگ بدهد
ولی سیب ندهد، این درخت سیب نیست و نمیتوان به آن درخت سیب گفت. انسانی هم
که زندگیاش منجر به معرفت نسبت به حقایق نشود، عملاً معنی انسانبودن را
از دست داده است.
البته توجه داشته باشید که عبادت صحیح منجر
به قرب میشود و قرب یعنی اُنس بیشتر با حقایق عالیه و این خودش منجر به
معرفت میشود، آن هم از بهترین نوع معرفت که همان معرفت حضوری است.
عالیترین معرفت ، معرفت به امام علیه السلام
از جمله موضوعاتی که در معارف دینی جایگاه بسیار بلندی دارد، امامشناسی یا معرفت به مقام امام
است و درست به همان اندازه که جایگاه آن بلند است، دستیابی به آن آسان
نیست، ولی از آن طرف هم برکات شناخت امام نامحدود است. عمده آن است که ما
تصور نکنیم شناخت حقایق، کاری آسان و با اندک تأمل بهدستآمدنی است. مگر
خداشناسی آسان است که امامشناسی آسان باشد؟! این انتظار غلطی است که بدون
تلاش لازم بخواهیم به معارف بلند دست پیدا کنیم. اگر مسئله ساده بود،
نمیفرمودند: هدف از خلقت جن و انس، به دست آوردن معرفت است.
بسیار کماند کسانیکه خدا را لااقل در آن حدّی که خداست، بشناسند و
بپرستند. البته فعلاً بحث در رابطه با چگونگی شناخت خدا نیست، عرض بنده این
است که بعضیها آنچه میپرستند در حقیقت خدا نیست. امامخمینی
رحمةاللهعلیه میفرمودند: آیتالله حجّت رحمةاللهعلیه فرموده بودند: «فلانی کافر عادلی است.» از ایشان پرسیده بودند: حاج آقا! اگر کافر است، چگونه عادل است؟ و اگر عادل است، چگونه کافر است؟ فرموده بودند: کافر است، چون خدایی که او میپرستد، خدای واقعی نیست، یک چیزی در ذهن خود ساخته است و میپرستد،
امّا عادل است، چون نمیخواهد حقّ بقیه را غصب کند. بعضیها خدا را
نمیپرستند و بهواقع خدا ندارند و در حدّی هم که میتوانند خدا را بیابند،
فکر نمیکنند. اعمال هرکس به اندازه معرفتش قبول میشود، حالا اگر کسی
عقلش را به کار نبرد و متوجه حقایق عالیه نشود، باید حساب خود را خودش در
این دنیا بکند که چه انتظاری در قبولی و نتیجه اعمالش باید داشته باشد. کسی
که در حدّ شناختن صحیح خدا، فرصت برای خود ایجاد نکرد و در آن راستا تفکر
ننمود، هنوز به مرز انسانیت نرسیده است. خداشناسی کار میخواهد، زحمت
میخواهد، فراغت میطلبد و بلکه واجبترین امر است. البته عرض بنده این
نیست که همه ما باید فیلسوف یا متکلم بشویم، ائمه علیهم السلام نه فیلسوف
بودند و نه متکلم، ولی با قلب زلالی که داشتند و با رعایت کامل موازین
شرعی، خداوند بر قلب آنها تجلی نمود، آن هم تجلی کامل و تمام.
عزیزان میدانید که خداشناسی از نماز، روزه و حج و...، از همه اینها
واجبتر و مهمتر است. مسئله اوّل رسالههای عملیه را مطالعه بفرمایید،
میفرمایند: عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد.
لذا است که روایات ما متذکر میشوند: اگر کسی اصول دین را قبول نداشته
باشد، اصلاً عباداتش باطل است. مرحوم نراقی رحمةاللهعلیه در معراج
السعاده میفرمایند: واجبترین کار برای هر انسانی شناخت خداوند است.
البته هرکس به مقدار وسعش باید تلاش کند. اما همه باید خدا را بشناسند، آن
وقت، خداشناسی که واجبترین واجبهاست، برای روح و ذات و جان انسان بسیار
لازم و مفید است. به نظر شما آیا کسانی که خدا را قبول ندارند، از آن جهت
است که خیلی متفکرند و لذا متوجه شدهاند خدا نیست، یا در این رابطه اصلاً
فکر نکردهاند؟ این مسلم است که هرجا خداشناسی هست، تفکر مطرح است و هر جا
بیفکری و لاابالیگری هست، بیخدایی در صحنه است. شما یک نفر را پیدا
نمیکنید که واقعاً از سر تفکر بگوید: به این دلیل خدا نیست. کسانی که منکر
خدا هستند، به اندازه یک آدم معمولی هم فکر نکردهاند؛ که چون این مسئله
روشن است از آن میگذریم.
اهمیت شناخت امام علیه السلام
علاوه بر معرفت به توحید و معاد و نبوت که باید نسبت به فهم درست هر کدام از آنها اندیشهها را به کار گرفت، مسئله امامشناسی و پیرو آن امامزمانشناسی است. اگر انتظار دارید بدون تفکر و تعمق و بدون داشتن مبانی عقلی، امام را بشناسید، مطمئن باشید چنین چیزی ممکن نیست. امامشناسی یک کار بزرگ عقلی و قلبی است،
تا آنجایی که إنشاءالله بتوان از پرتو مقام معنوی ذوات مقدسه امامان
برخوردار شد. پس اوّلین نکتهای که نباید از آن غفلت نمود، برنامهریزی و
آمادگی برای شناخت امام است، در حدّی که آن را به عنوان یکی از کارهای
اصلیِ فعالیتهای دینی خود قلمداد کنیم. روایات بسیار موثق و خوبی در مورد
وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه داریم که آن روایات، نور چشم ماست و
عموماً سنّی و شیعه آنها را نقل کردهاند. این روایاتی که میگوید مهدی
امّت پیامبر صلی الله علیه و آله از قریش است و یازدهمین فرزند فاطمه زهرا
سلام الله علیها و از نسل امام حسین علیه السلام است، همه اینها روایاتی
است که در متون دینی شیعه و سنی بدان اشاره شده است؛ از جمله حدیث جابر بن
عبدالله انصاری است که از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نام هر
یازده امام را تا حسن بن علی علیه السلام یعنی حضرت امام عسکری علیه
السلام نقل میکند، بعد حضرت میفرمایند: «و
پس از او فرزندش است که نام و کنیه او با نام و کنیه من یکی است، و خداوند
او را بر همه جهان حاکم میسازد و اوست که از نظر مردم پنهان میشود و غیبت
او طولانی است تا آنجایی که فقط افرادی که ایمان آنان استوار و آزموده و
عمیق است، بر عقیده ی خود در مورد امامت او باقی میمانند». (3)
بنابراین از جهت متنِ روایاتی که نسبت به توجه به وجود مقدس امام زمان عجل
الله تعالی فرجه قابل اطمینان باشد هیچ مشکلی نداریم. (4) آنچه را باید
عنایت داشته باشید این است که اصرار زیادی در متون روایی در «شناخت امام» شده است. راوی میفرماید: «سمعت
اباجعفر علیه السلام یقول: مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إمامٌ فَمَوْتُهُ
مِیْتَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَ لا یُعْذَرُ النّاسُ حَتّی یَعْرِفُوا اِمامَهُم
وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لِإمامِهِ، لا یَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هذَا
الْاَمْرُ أَوْ تَأَخُّرُهُ وَ مَنْ مَاتَ عَارِفًا لإمَامِهِ کانَ کَمَنْ
هُوَ مَعَ الْقائِمِ صلی الله علیه و آله فی فُسطاطِهِ» (5) یعنی؛ «هرکس
بمیرد و برای او امامی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است و هیچ عذری از او در
عدم شناخت امام قبول نمیشود، و اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را بشناسد،
جلو و عقب افتادن ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه به او ضرر نمیزند،
و اگر کسی توانست امامش را بشناسد ولی مرگش قبل از ظهور حضرت فرا رسید،
مثل کسی است که در خیمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه نشسته است، و باز در
روایت دیگر دارد مثل کسی است که همراه امام میجنگد.»
ملاحظه میفرمایید که تأکید حضرت بر روی شناخت امام است و میفرمایند؛ هیچ
عذری در عدم شناخت امام از کسی قبول نمیشود. پس اصلیترین مسأله را باید
در شناخت امام دانست.
در روایت مشهوری که سنّی و شیعه بر آن تأکید دارند هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیْتَةً جَاهِلِیَّةً» (6) یعنی؛ «اگر کسی بمیرد و امام زمان خودش را درک نکند به مرگ جاهلیت مرده است.»
مسلّم منظور از شناختن امام زمان عجل الله تعالی فرجه ، شناختن مقام و
مرتبه قدسی آن حضرت است و این نوع شناختن است که ارزش دارد و تنها
انسانهایی به چنین شناختی نائل میشوند که ملاک داشته باشند و قواعد حق و
باطل را تا اندازهای بدانند. به عنوان مثال؛ همان چیزی که در رابطه با
شناخت امام خمینی رحمةاللهعلیه پیش آمد؛ خیلیها ایشان را میدیدند،
میدانستند هم که اسم این آقا چیست، ولی دیدیم که او را نشناختند، چون
مقصدش را نمیفهمیدند. او را میدیدند حرفهای او هم به گوششان میخورد،
امّا شناختن او قاعده و ملاک دیگری میخواست. کسی که ملاکهای توحیدی
ندارد، چطور امام زمان را که متذکر توحید است میشناسد؟! در آخر دعای شریف
ندبه در وصف امام زمان عجل الله تعالی فرجه میگویید: «اللَّهُمَّ
وَ نَحْنُ عَبِیدُکَ التَّائِقُونَ إِلَی وَلِیِّکَ الْمُذَکِّرِ بِکَ وَ
بِنَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذا...» یعنی؛ خدایا!
ما بندگان کوچک تو، مشتاق ولیّ تو هستیم، همان کسی که متذکر به تو و به
پیامبر تو است، و او را خلق کردی تا برای ما وسیله نجات از گناهان و پناه
ما باشد. بنابراین باید بدانیم دنبال کسی هستیم که متذکر خدا و راه و
روش پیامبرخدا صلی الله علیه و آله است، وگرنه چگونه میتوانیم امام زمان
عجل الله تعالی فرجه را تصدیق کنیم. پس باید فکر آن حضرت را شناخت، مقصدش
را شناخت، و این کار آسانی نیست، باید اندیشه را به کار انداخت. آیا کسانی
که منکر وجود مقدس حضرتاند، خیلی فکر کردهاند و نیافتهاند؟ یا عقلشان
را تعطیل کردهاند و چشمشان را بستهاند و ندیدهاند؟! آیا دانشمندان و
متفکران و محقّقانی که وارد این موضوع شدند و فکر کردند، هر چه جلوتر
رفتند، موضوع برایشان روشنتر شد یا هر چه جلو رفتند انکارشان بیشتر شد؟
بعضی از چیزها هست که هر چه بیشتر تحقیق میکنی، بیشتر به نبودش پی میبری،
مثل «غول» که هر چه بیشتر تحقیق میکنی میفهمی، ساخته ذهن است و حقیقت
ندارد. در مقابل، بعضی از چیزها هست که حقیقتش بالاتر از آن است که به
راحتی بتوان به آن دست یافت، ولی هر چه بیشتر تحقیق کنی، بیشتر به حقیقت آن
نزدیک میشوی. مسئله امام زمان عجل الله تعالی فرجه این خصوصیت را دارد که
هر چه بیشتر تحقیق کنی نه تنها بیشتر میپذیری، بلکه شیدای این مقام هم
میشوی. نهایتش این است که گاهی مطلب به قدری بزرگ است که آدم درمیماند
چگونه میتوان این حقیقت بزرگ را برای مردم روشن کرد، و لذا میگوید:
خدایا! خودت مسئله را حل کن که ملّت متوجه چنین مقامی بشوند.
چگونگی شناخت امام علیه السلام
پس از اینکه متوجه اهمیت شناخت امام علیه
السلام شدیم، مسأله دیگری که پیش میآید این استکه امام را چگونه
بشناسیم؟ قبلاً راجع به مقام امام و نحوه حضور امام بحث کردهایم، اینجا
به ذکر یک نکته و دو مثال اکتفا میکنم.
نکتهای که در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» مفصلاً عرض شد این بود که طبق یک قاعده ی بدیهی، «هرچیزی باید به اصل خودش برگردد.»
مثلاً هر چیز شیرینی باید به شکر که اصل شیرینی و عین شیرینی است، برگردد،
همانطور که هر تری به عین تری برمیگردد، که آب است. با توجه به این
قاعده است که میگوییم همه ی ما انسانیم، اما هیچ کدام انسان کامل نیستیم. پس باید انسانیت ما به انسان کامل یا عین انسان برگردد.
بنابراین عین انسان همیشه در عالم هست که ما میتوانیم از جهت انسانیت از
او نور بگیریم و در راستای انسانیت رشد کنیم، و عنایت داشته باشید حقیقت انسان یا انسان کامل،
حقیقتی است فوق جسم و مکان و زمان. زنها و مردها همه انساناند، ولی قطب
جان همه انسانها امام زمان عجل الله تعالی فرجه است، لذا معنی نمیدهد که
زنها بگویند چون امام زمان عجل الله تعالی فرجه مرد است، پس امام ما
نیست، چون آن حضرت انسان کامل و قطب جان انسانیت انسانهاست. امام عین انسانیت
است، پس هر اندازه بخواهی در انسانیت کامل شوی، فقط در گرو ارتباط و
بهرهگیری از امام زمان عجل الله تعالی فرجه به دست میآید. چون شما اگر
انسان بشوید، کامل میشوید، همچنانکه درخت سیب اگر سیب بزرگِ آب دار بدهد
درخت سیب کامل است، اگر فقط برگ بدهد، درخت سیب کامل نیست. انسان اگر
انسانیتش شدید شود، به مقصد رسیده است، مقصد هر انسانی، انسان کامل است.
در اواخر دعای عزیز ندبه خطاب به آن حضرت عرضه میداری: «بِنَفْسی اَنْتَ اُمْنِیَّةُ شائِقٍ یَتَمَنّی، مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَکَرَا فَحَنّا» یعنی؛ به
جانم سوگند تو آن آرمان بلند و شور آفرینی هستی که مورد آرزو و توجّه همه
میباشی، هر زن و مرد مؤمنی تو را یاد میکند و از دوری تو مینالد.
این که میفرماید حضرت آرزوی همه انسانها هستند، حرف خیلی دقیق و عمیقی
است. یعنی آن انسان کاملی که امام و جلوه نهایی هر کسی است، آرزوی ماست،
چون ما انسانیم، اما انسان کامل نیستیم، ولی سیر به سوی انسان کامل مقصد و
آرمان و آرزوی ما است. درخت سیب اگر یک سیب کوچک و کم آب بدهد، به مقصدش
نرسیده است، مقصد درخت سیب این است که سیب کامل بدهد. جان همه انسانها و
مقصد و مقصود همه انسانها و محل و جایگاه نموّ همه انسانها، یعنی آن جایی
که همه ابعاد کمالی خودشان را مییابند، و آن مقام مقدس امام زمان عجل
الله تعالی فرجه است. شما فقط و فقط در راستای ارتباط با امام زمان عجل
الله تعالی فرجه و در راستای برخورداری از انوار آن حضرت، همه وجودتان را
در حال کمال مییابید. البته بحث درباره این موضوع آنقدر لطیف، ظریف، دقیق
و عمیق است که بزرگان میفرمایند: با رعایت بسیاری از دقایق و ظرائف
إنشاءالله به مسیری که باید برسیم، میتوان رسید.
پس گفتیم که امام، انسان کامل است و لذا قبله همه انسانیت ما، امام است.
هر درجه از انسانیت را که بخواهیم باید از طریق ارتباط با امام و از راه
جلبِ نظر مبارک آن حضرت بهدست آوریم، به همین جهت در دعای ندبه عرضه
میداری: «وَامْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ» یعنی؛ خدایا! با ایجاد رضایت قلب مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه بر ما منت بگذار.
تقاضا میکنی خدایا! تو کمک کن تا قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه از
ما راضی باشد. این فراز از دعا نکته دقیقی است و از شعور دینی بلندی ریشه
گرفته است، معنیاش این است که شما وقتی کامل میشوید که انسان کامل به شما
توجه کند و چون آن حضرت در آن مقام تماماً قلب است، میخواهی قلب امام
زمان عجل الله تعالی فرجه از شما راضی باشد، چون قلب امام زمان قلب کلّ
است، سلطان قلبها است. هر قلبی به اندازهای که به قلب کل نزدیک است، قلب
است، و از گوهر انسانیت بهرهمند است، وگرنه اصلاً قلب نیست، وَهم و خیال
است. گفت:
دل یکی گوهری است ربانی
خانه دیو را چه دل خوانی
آنکه دل نام کرده ای به مجاز
روبه سوی سگان کوی انداز
متأسفانه؛ ما محلِ وَهم و خیال را دل نام نهادهایم و خودمان را از دل حقیقی محروم نمودهایم که اصل این موضوع در بحث «امام زمان عجل الله تعالی فرجه قلب عالم هستی» (7) بحمدالله تا حدّی روشن شده است.
امام، اصل عالم و آدم
امام یک دُرّ قیمتی است و برای یافتن این دُرّ باید تلاش اساسی بکنیم، همه حقیقت هر انسانی در رابطه با امام علیه السلام محقق میشود. ارتباط منِ شما با تن شما چگونه است؟ میگویید: من با چشمم میبینم، من با گوشم میشنوم، پس آن بیننده و شنونده اصلی «منِ» شما است، چشم و گوش به نور منِ شما، شنوایی و بینایی دارند. اعضاء تن شما، خود شما نیستند، تن شما در موقع خواب، در رختخواب است، ولی خودتان که همان من شما است، خواب میبینید، پس معلوم است که خودتان غیر از تنتان هستید. ولی تن شما در قبضه ی من شما است و آن مَنْ همه جای بدن شما هست و به جهت تواناییهای آن مَن است که شما با چشم میبینید و با گوش میشنوید، دست شما را «مَنِ» شما تکان میدهد. مَنِ شما همه جای تن شما هست و اصل و اساس همه شعور و ادراک شما «مَن» شما است نه تن شما، چون همه ادراکات به آن برمیگردد. همچنانکه همه انسانیتِ شما به آن انسان کامل برمیگردد و نحوه حضور آن حضرت در عالَم انسانی، مثل نحوه حضور «مَن» شما در تن شما است، و همانطور که چشم و گوش بدون حضور «مَن» کالبد بیجانی بیش نیستند، عدم حضور انسانیت در جان انسانها، در واقع موجب میشود که ما کالبدی انسانی باشیم، بدون داشتن حقیقت انسانیت، مثل کالبد چشم، بدون نور رؤیت. از طرفی همه حقیقت عالم، جهت انسانیت انسان به وجود آمده است، (8) پس انسان کامل که حقیقت انسانیت و بنیاد انسانیت هر انسانی است، اصل عالم و قطب دایره عالم امکان است، و لذا هر حقیقتی پیش امام زمان عجل الله تعالی فرجه است؛ هرکس به اندازهای که به امام زمان عجل الله تعالی فرجه نزدیک است، از حقیقت بهرهمند است، و گرنه گرفتار وَهم و خیال است. اگر تأمل بفرمایید، موضوع فوقالعاده دقیق و روشنی است و لذا تصدیق خواهید کرد که زیارات ما عبادت است، به واسطه همان توجهی که باید به مقام انسان کامل انداخت. اگر کمی آماده باشیم، پس از توجه قلب به آن مقام، حقیقت آن حضرت را به راحتی تصدیق میکنیم و به لطف الهی قلب به رؤیت آن مقام مفتخر میگردد. امیدواریم با چنین موضع و امیدی زیارت آلیاسین را دنبال بفرمایید تا به واقع برای ما زیارت باشد.
پی نوشت ها:
1- مفاتیحالجنان قسمتی از زیارت مخصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه .
2- سوره ذاریات، آیه56.
3- «منتخبالاثر»، لطف الله صافی، ص101- «مناقب مرتضوی»، کشفی ترمذی حنفی، ص56.
4- به کتابهایی چون عبقاتالانوار، المراجعات، الغدیر، احقاقالحق و
منتخبالاثر مراجعه شود که مجموعهای از احادیث مربوط به حقّانیت ائمه
معصومین علیهم السلام را از کتابهای تفسیر و حدیث اهل سنّت گردآوردی
کردهاند.
5- بحار، ج23، ص 77، حدیث 6.
6- مسند احمد حنبل، ج4، ص 96- مجمعالزوائد، ج5، ص 224 و 235- صحیح مسلم، ج6، ص 22 (نقل از ترجمه الغدیر ج20 ص242).
7- «مبانی معرفتی مهدویت»، طاهرزاده.
8- قرآن در آیه 29 سوره بقره میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا
فِی الأَرْضِ جَمِیعاً»؛ یعنی همه آنچه را خداوند در زمین خلق کرد، برای
شما انسانها بود.
اللهم عجل لولیک الفرج