اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

ای منتظران گنج نهان می آید،،،،آرامش جان عاشقان می آید..آقای تنهای ما
اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

ای منتظران گنج نهان می آید،،،،آرامش جان عاشقان می آید..آقای تنهای ما

دانلود سری دوم ایام فاطمیه

مداحی های حاج سعید حدادیان

لینک1

لینک2

لینک3

لینک4

http://www.soog.ir

انسان در لحظه احتضار بعد از یک عمر گناه می تواند توبه کند و توبه

[إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السوءَ بجَهَلَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَئک یَتُوب اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکیما؛ ً پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند و سپس به زودى توبه مى کنند ، خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خدا دانا و حکیم است].


[وَ لَیْستِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السیِّئَاتِ حَتى إِذَا حَضرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ إِنى تُبْت الْئََنَ وَ لا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کفَّارٌ أُولَئک أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیما؛ و براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا برسد مى گوید الان توبه کردم ، توبه نیست و نه براى کسانى که در حال کفر از دنیا مى روند، اینها کسانى هستند که عذاب دردناکى براى آنها فراهم کرده ایم].

شرائط پذیرش توبه


در این آیه صریحا مساءله توبه و پاره اى از شرایط آن را بیان مى کند و مى فرماید: [ انما التوبة على الله للذین یعلمون السوء بجهالة؛توبه تنها براى آنها است که گناهى را از روى جهالت انجام مى دهند].

اکنون ببینیم منظور از [جهالت ] چیست ؟ آیا همان جهل و نادانى و بى خبرى از گناه است ، و یا عدم آگاهى از اثرات شوم و عواقب دردناک آن مى باشد؟
کلمه [جهل ] و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است ولى از قراین استفاده مى شود که منظور از آن در آیه مورد بحث طغیان غرایز و تسلط هوسهاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است ، و در این حالت ، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بین نمى رود، اما تحت تاءثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملا بى اثر مى گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود.
ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر مى کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست ، مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.

در واقع این آیه همان حقیقتى را بیان مى کند که امام سجاد (علیه السلام ) در دعاى ابو حمزه با توضیح بیشترى بیان فرموده است آنجا که مى گوید:[الهى لم اعصک حین عصیتک و انا بربوبیتک جاحد و لا بامرک مستخف و لا لعقوبتک متعرض و لا لوعیدک متهاون لکن خطیئة عرضت و سولت لى نفسى و غلبنى هواى ...؛ خداى من  هنگامى که به معصیت تو پرداختم اقدام به گناه از راه انکار خداوندیت نکردم و نه به خاطر خفیف شمردن امر تو بود و نه مجازات تو را کم اهمیت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده کیفرت را سبک شمردم بلکه خطایى بود که در برابر من قرار گرفت و نفس اماره ، حق را بر من مشتبه کرد و هوى و هوس بر من چیره شد].

سپس قرآن به یکى دیگر از شرایط توبه اشاره کرده و مى فرماید: [ثم یتوبون من قریب؛ سپس به زودى توبه کنند].
در باره این که منظور از قریب (زمان نزدیک ) چیست ؟ در میان مفسران گفتگو است ، جمع زیادى آن را به معنى قبل از آشکار شدن نشانه هاى مرگ مى گیرند، و آیه بعد را که مى گوید پس از ظهور علائم مرگ توبه پذیرفته نمى شود، شاهد بر آن مى دانند بنابر این تعبیر به [قریب] شاید به خاطر این است که اصولا زندگى دنیا هر چه باشد کوتاه و پایان آن نزدیک است.

اما بعضى دیگر آن را به معنى زمان نزدیک به گناه گرفته اند، یعنى به زودى از کار خود پشیمان شود و به سوى خدا بازگردد، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشوید، و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند، و این در صورتى ممکن است که در فاصله نزدیکى قبل از آنکه گناه در وجود انسان ریشه بدواند و به شکل طبیعت ثانوى در آید از آن پشیمان شود، در غیر این صورت غالبا اثرات گناه در زوایاى قلب و جان انسانى باقى خواهد ماند، پس توبه کامل توبه اى است که به زودى انجام پذیرد و کلمه [قریب] از نظر لغت و فهم عرف ، نیز با این معنى مناسبتر است.
درست است که توبه بعد از زمان طولانى نیز پذیرفته مى شود، اما توبه کامل نیست و شاید تعبیر به [على الله]: (توبه اى که بر خدا لازم است آن را بپذیرد) نیز اشاره به همین معنى باشد زیرا این تعبیر تنها در این آیه از قرآن آمده است و مفهوم آن این است که پذیرش این گونه توبه ها از حقوق بندگان مى باشد در حالى که پذیرش توبه هاى دور دست از طرف خداوند یک نوع تفضل است نه حق.

پس از ذکر شرایط توبه مى فرماید: [ فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما؛ خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خداوند دانا و حکیم است].
در آیه بعد اشاره به کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى شود نموده ، مى فرماید: [کسانى که در آستانه مرگ قرار مى گیرند و مى گویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد. دلیل آن هم روشن است زیرا در حال احتضار و در آستانه مرگ، پرده ها از برابر چشم انسان کنار مى رود، و دید دیگرى براى او پیدا مى شود، و قسمتى از حقایق مربوط به جهان دیگر و نتیجه اعمالى را که در این زندگى انجام داده با چشم خود مى بیند و مسایل جنبه حسى پیدا مى کند واضح است که در این صورت هر گناهکارى از اعمال بد خود پشیمان مى گردد، و همانند کسى که شعله آتشى را نزدیک خود ببیند از آن فرار مى کند.

مسلم است که اساس تکلیف و آزمایش پروردگار بر این گونه مشاهده ها نیست، بلکه بر ایمان به غیب و مشاهده با چشم عقل و خرد است.
به همین دلیل در قرآن مجید مى خوانیم : هنگامى که نخستین نشانه هاى عذاب دنیا بر بعضى از اقوام پیشین آشکار مى گشت باب توبه به روى آنها بسته مى شد، در سرگذشت فرعون مى خوانیم: [حتى اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذى آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین؛ تا آن زمان که غرقاب دامن او را گرفت ، صدا زد: الان ایمان آوردم که معبودى جز معبود بنى اسرائیل نیست و من از تسلیم شدگانم اما به او گفته مى شود الان این سخن را مى گویى ؟ و پیش از این نافرمانى کرده و از مفسدان بودى  به همین دلیل توبه تو پذیرفته نخواهد شد].

از بعضى از آیات قرآن (مانند آیه 12 سوره سجده ) استفاده مى شود که گناهکاران در قیامت با مشاهده عذاب الهى از کار خود پشیمان مى شوند ولى پشیمانى آنها سودى نخواهد داشت . چنین کسانى درست مانند مجرمانى هستند که وقتى چشمشان به چوبه دار افتاد و طناب دار را بر گلوى خود احساس کردند، از کار خود پشیمان مى شوند، روشن است که این پشیمانى نه فضیلت است و نه افتخار و نه تکامل، و به همین جهت چنان توبه اى بى اثر است.
البته این آیه با روایاتى که مى گوید: توبه تا آخرین نفس پذیرفته مى شودهیچگونه منافاتى ندارد، زیرا منظور از آن روایات لحظاتى است که هنوز نشانه هاى قطعى مرگ را مشاهده نکرده و به اصطلاح دید برزخى پیدا ننموده است.

دسته دوم : از کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى شود آنها هستند که در حال کفر از جهان مى روند، در آیه فوق درباره آنها چنین مى فرماید: [و لا الذین یموتون و هم کفار؛ آنها که در حال کفر مى میرند توبه براى آنان نیست].

این حقیقت در آیات متعدد دیگرى از قرآن مجید نیز بازگو شده است.
بطور خلاصه شرط قبولى توبه دو چیز است : نخست این که قبل از مشاهده نشانه هاى مرگ باشد و دیگر این که انسان ، با ایمان از دنیا برود.
ضمنا از این آیه استفاده مى شود که انسان نباید توبه را به تأخیر اندازد، زیرا ممکن است بطور ناگهان مرگ او فرا رسد و درهاى توبه به روى او بسته شود و جالب توجه این که تاءخیر توبه که از آن به تسویف تعبیر مى کنند در آیه فوق هم ردیف مرگ در حال کفر قرار داده شده است و این نشانه اهمیتى است که قرآن به این موضوع مى دهد.
در هر صورت تا هنگامی که امکان بازگشت و تغییر مسیر وجود وجود داشته باشد توبه پذیرفته می شود. بنابراین شما هم مصداق آیه اول هستید که از روی غلبه هوا و هوس و چیره شدن آنها بر نیروی عقل و ایمان مرتکب گناه شده اید و اگر توبه صحیح و خالص انجام دهید قطعا پذیرفته خواهد شد بدون تردید و فوت وقت تصمیم بگیرید و برگردید درهای رحمت الهی باز است شما را می پذیرد. ندامت از کردارهای قبلی و تصمیم بر انجام اعمال نیک در آینده توبه خالص محسوب می شود همین که اعتراف دارید که مسیرتان صحیح نبوده و خطاهائی از شما سرزده علامت توبه و ندامت است منتهی از این به بعد می بایست با انجام اعمال صالح و پسندیده گذشته خود را جبران کنید.


باد پاییزی اگر برگ خزان را می برد

 

مهر زهرا هم گناه شیعیان را می برد

تشیع آیینه


نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند


هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان

این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی

امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب

دو عزیز فاطمه همراه‌شان
مشعل سوزان‌شان از آه‌شان

ابرها گریند بر حال علی
می‌رود در خاک آمال علی

چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق

دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت

آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی


آه آه ای همرهان، آهسته‌تر
می‌برید اسرار را، سر بسته‌تر

این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من

همرهان، این لیله‌ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است

اشک من زین گل، شده گلفام‌تر
هستی‌ام را می‌برید، آرام‌تر

وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره‌ای غیر از نماز صبر نیست

چشم من از چرخ، پُر کوکب‌ترست
بعد از امشب روزم از شب، شب‌ترست

زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت

مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید


علی انسانی

www.aviny.com

گریه میکند


گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند


از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند


از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند


گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند


در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند


گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه می‌کند


این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه
بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند


فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند

علی انسانی

www.aviny.com



دعای همه مسلمین و مومنین در تحویل سال



الهم عجل لولیک الفرج

شعر بی نقطه در وصف پیامبر


محمود مسلم ملائک امار مطاع در ممالک
   هم سالک و هم سلوک و مسلوک
او مالک و ماسواه مملوک
  هر حکم که داد هر دل آگاه
سر لوحه حکم اسم الله
  اسمی که در او دوای هر درد
اسمی که روای مرئه و مرد
   اسمی که مراد آدم آمد
اسمی که سرود عالم آمد
   سوداگر اگر در او دل آسود
سودا همه سود دارد و سود
   مر همدم کردگار عالم
کی هول و هراس دارد و همّ
  دل در حرم مطهر او
گل گردد و هم معطّر او
هر دل که ولای وصل دارد
همواره هوای وصل دارد
   موسی که هوای طور دارد
کی دل سر وصل حور دارد
  ای وای مر آدم هوس را
دل داده کام سگ مگس را
  در وصل صمد رسد رصدگر
در اسم احد رود سراسر
درگاه سحر مراد سالک
دادار دهد علی مسالک
   لوح دل آملی اوّاه

دارد صور ملائک الله

http://iran1414.ir/

انتظار فرج چه فضیلتی دارد؟

منتظر فرج باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید، به درستى که بهترین عمل نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است . . .

در روایات اسلامى فضیلت و ثواب بسیارى براى منتظران آن امام منتظر(عج) بیان شده است.

ما در اینجا به چند نمونه اکتفا مى کنیم:

 1-  جعفر بن ابى دلف مى گوید: شنیدم حضرت امام رضا (علیه السلام) مى فرمود: (همانا امام بعد از من پسرم على است، امر او امر من، گفته اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است، امر او امر پدرش، و گفته او گفته پدرش و اطاعت او اطاعت از پدرش مى باشد). سپس ساکت شد. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن(علیه السلام) کیست؟ پس آن حضرت به شدت گریست، سپس فرمود: (البته بعد از حسن پسرش آن که قائم به حق و مورد انتظار است، مى باشد).

گفتم: اى فرزند رسول خدا چرا (قائم) نامیده شده است؟ فرمود: (چون که او به خیزد، پس از آن که یادش مرده باشد و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته باشند). گفتم: چرا (منتظر) نامیده شده است؟ فرمود: (زیرا او را غیبتى است که روزهاى بسیار و مدتى طولانى دارد، پس مخلصان منتظر خروجش باشند و اهل تردید انکارش کنند، و جاهلان یاد او را به استهزا گیرند، و وقت گذاران در آن دروغگو شوند، و عجله کنندگان در آن هلاک گردند، و تسلیم شوندگان در آن نجات یابند). (1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: (هر کس از شما بمیرد، درحالى که منتظر این امر (ظهور مهدى) باشد، همانند کسى است که با حضرت قائم(علیه السلام) در خیمه اش بوده باشد). سپس چند لحظه اى درنگ کرده و آنگاه فرمود: (نه، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند). سپس فرمود: (نه به خدا، همچون کسى است که در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شده باشد)

2- کسى از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چه مى گویید درباره شخصى که داراى ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حضرت حق را مى کشد و در این حال از دنیا مى رود؟

امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: (او همانند کسى است که با رهبر این انقلاب در خیمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد - سپس اندکى سکوت کرد - و فرمود: مانند کسى است که با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در مبارزاتش همراه بوده است). (2)

3- فیض بن مختار از امام صادق(علیه السلام) روایت کند که فرمود: (هر کس از شما بمیرد، درحالى که منتظر این امر (ظهور مهدى) باشد، همانند کسى است که با حضرت قائم(علیه السلام) در خیمه اش بوده باشد). سپس چند لحظه اى درنگ کرده و آنگاه فرمود: (نه، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند). سپس فرمود: (نه به خدا، همچون کسى است که در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شده باشد). (3)

4- امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمود: (منتظر فرج باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید، به درستى که بهترین عمل نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است). (4)

 

پی نوشت ها:

(1) کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق، ص 378.

(2) اثبات الهداه، شیخ حر عاملى،ج 7، ص 40.

(3) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 126.

(4) همان ماخذ، ص 123.

http://iran1414.ir

4 عملی که قلب انسان را می‌میراند

رسول اعظم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:" چهار چیز است که دل را می‌میرانند :

1- گناه روی گناه

به عبارتی تعبیر گناه روی گناه را می توان اصرار بر گناه نیز معرفی کرد.
تعریف اصرار بر گناه

اصرار از «صُرّّ» بمعنی بستن و گره زدن است. کیسه را هم به آن جهت صُرّه می‌گویند که پول در آن گره زده و بسته می‌شود. اصرار هم معنای ثبات و دوام را می‌رساند.

اصرار به گناه را نیز بدان لحاظ اصرار گویند که گوئی گناه را به گناه یا گناه را به خود بسته است.\[ قرشی،سید علی اکبر؛قاموس قرآن،دارالکتب الإسلامیه،چاپ نهم،1381ش،لغت«صرّ»؛طریحی،فخرالدین،مجمع البحرین،تحقیق سید احمد حسینی،المکتبه المرتضویه،لغت«صرّ»]

در اصطلاح اندیشمندان علم اخلاق و فقه، اصرار آن است که گناه معینی را مکرر بجا آورد، بدون اینکه بعد از هر مرتبه پشیمان شده، توبه کند یا گناه از او به طور کلی زیاد سر زند و پیشه و عادت او گردیده باشد هرچند از انواع متعدد گناهان باشد.

 
بدون ترک گناه کار خیر فایده ای ندارد

کارهای خوب بدون پرهیز، ثمر نمی‌دهد. شما بهترین کارهای ممکن را هم انجام بدهید، اما اگر در کنارش گناه باشد تخریب می‌شود. کار خوب تخریب می‌شود.

یک کسانی هشت سال در حال جهاد بودند. حالا بگویید شصت سال. با وجود اینکه عمل خیلی قیمتی است و جزو اعمالی است که بسیار با ارزش است، اگر در کنارش گناه باشد، تخریب می‌شود.

یک صحابی خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسیده است. می‌گوید من به ایشان عرض کردم که «إنّی لاألقاکَ إلا فی السِّنین» من شما را سال به سال یا چند سال به چند سال می‌توانم ببینم، راهم خیلی دور است. امام تحت نظر هم بودند. معمولا 10 نوع مأمور از منزل امام مواظبت می‌کردند و رفت و آمد امام را تحت نظر داشتند.

عرض کرد من نمی‌توانم شما را دائما ببینم. «فَأخبِرنی بشیءٍ آخـُذ ُبِهِ» یک چیزی به من بفرمایید تا من آن را برای زندگیم دستور قرار بدهم. امام فرمود «اوصیکَ بِتقوی الله» من وصیت می‌کنم مراقب باشی گناه نکنی! هرچه گناه کنی موانع بزرگتر می‌شود، دیوار موانع قطورتر می‌شود.

«والوَرَع وَ الإجتِهاد» ورع یعنی پرهیز، اجتهاد یعنی کوشش؛ دائما کار خیر کن. و مراقب هم باش با گناه خرابش نکنی. این دو مورد، سرانجام به ثمر می‌رسد.

«وَ اعلَـَم أنهُ لا یَنفعُ إجتهادٌ لا وَرَع فیه» بدان کوشش‌هایی که همراهش پرهیز از گناه نیست سودی ندارد. اگر من نماز شب خواندم، اگر قرآن خواندم، اگر زیارتی رفتم، نماز جماعتی خواندم ولی بعد از آن گناه کردم، همه‌اش می‌سوزد.

امام باقر علیه السلام فرمودند : پدرم مرا نصیحت فرمود که با احمق رفاقت نکن . چون دوست احمق می خواهد سود برساند ، ولی بجای آن ، ضرر می زند

2- بگو مگوی با زنان نامحرم (سخن گفتن اضافه با زنان نا محرم)

یَنِساءَ النَّبىِّ لَستنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتنَّ فَلا تخْضعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطمَعَ الَّذِى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً (احزاب / 32)

اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوى پیشه کنید، بنابر این به گونه اى هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگوئید.

در این آیه نخستین دستور در زمینه عفت صادر مى کند و مخصوصا به سراغ یک نکته باریک میرود تا مسائل دیگر در این رابطه خود بخود روشن گردد، می فرماید بنابر این به گونهاى هوسانگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض .

بلکه به هنگام سخن گفتن ، جدى و خشک و بطور معمولى سخن بگوئید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توام با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوت ران را به فکر گناه مى افکند سخن بگوئید.

در پایان آیه دومین دستور را به این گونه شرح مى دهد: شما باید به صورت شایسته اى که مورد رضاى خدا و پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم و توام با حق و عدالت باشد سخن بگوئید : و قلن قولا معروفا .

در حقیقت جمله لا تخضعن بالقول اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد و جمله قلن قولا معروفا اشاره به محتواى سخن .
حضرت محمد

مفسران گفته اند: خداوند در این آیه شریفه، زنان را از خضوع در قول یعنى نازک کردن صدا به گونه اى که مریض دلان را تحریک کند بازداشته و همسران پیامبر را از این کار نهى کرده است.\[ شیخ طوسى، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 338، ناشر مکتب الاعلام الاسلامى و مجمع البیان، طبرسى، ج 8، ص 155، مۆسسه اعلمى، بیروت.]

گرچه ظاهر آیه شریفه خطاب به همسران پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) است اما به آنان اختصاص ندارد بلکه نحوه ارتباط و سخن گفتن زن و مرد نامحرم را با یکدیگر بیان مى کند; چنان که مفسر بزرگ اهل سنّت ابن کثیر مى گوید: «هذه آداب أمر الله تعالى بها نساء النبى(صلى الله علیه وآله وسلم) و نساء الامة تبع لهن فی ذلک»\[ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 490، چاپ دارالمعرفة، بیروت، 4 جلدى]; این آدابى است که خداوند به همسران پیامبر اکرم دستور داده است و زنان امت پیامبر در این دستور، تابع همسران پیامبرند.

خلاصه این که هر چند اسلام با حضور زنان در جامعه مخالف نیست اما بسیار سفارش فرموده است که این روابط، سالم بماند و با هوس رانى و شهوت انگیزى آلوده نشود.

 

3- بگو مگو با احمق

احمق ؛ کیست؟ نشانه های یک انسان احمق !!!!

معنای لغوی : احمق به کسی می گویند که بدون فکر حرف بزند و در حرف زدن تامل ندارد که آن کلام صحیح است یا نه؟

بدون توجه به صحت و بطلان آن ، حرف می زند .

احمق کسی که از عقلش استفاده نمی کند در نتیجه به مرور زمان چراغ عقلش کم نور و ضعیف می شود .

در اصطـلاح اسلامی : احمق کسی که بی دین و بی تقوا است ، چه در همه مسائل زندگی یا در بعضی از آن که در همان مقدار هم احمق است ، کسی که زندگی چند روزه دنیا نامشروع را بر زندگی دنیای مشروع سعادتمند اخروی ابدی ترجیح می دهد .

مفسران گفته اند: خداوند در این آیه شریفه، زنان را از خضوع در قول یعنى نازک کردن صدا به گونه اى که مریض دلان را تحریک کند بازداشته و همسران پیامبر را از این کار نهى کرده است

حکایت حضرت عیسی...احمق کیست؟

حضرت عیسی(علیه السلام) با جمعی سخن می گفت ، فرمود:من بیماران را مداوا کردم؛به اذن خدا به آنها شفا دادم و مبتلایان به بیماری جُذام و زمین گیرها را به اذن خدا سلامتی دادم و به بالین مردگان آمدم و به اذن خدا آنها را زنده نمودم،ولی در مورد  درمان«احمق» درمانده شدم و نتوانستم او را اصلاح نمایم.

شخصی پرسید:«ای پیامبر خدا!احمق کیست؟»

حضرت عیسی(علیه السلام) نشانه های احمق را چنین بیان کرد:

1- از خود راضی و خود پسند است؛ نظریـّه ی خود و رفتار خود را بالاتر از نظریّه و رفتار دیگران می داند.

2- او خود برترین است و همواره خود را حق به جانب می داند، وهیچگاه خود را ناحق جلوه نمی دهد؛ چنین فردی احمق است و تا این حالت را دارد ،چاره ای برای درمان او نیست.

 
نشانه های حماقت در روایات

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِأَکْیَسِ الْکَیِّسِینَ وَأَحْمَقِ الْحُمَقَاءِ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَکْیَسُ الْکَیِّسِینَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَأَحْمَقُ الْحُمَقَاءِ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسُهُ هَوَاهُ وَتَمَنَّی عَلَی اللَّهِ الْأَمَانِی

رسول خـدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا به شما بگویم که زیرکترین و احمقترین، کیانند .

عرض کردند : بلی ، فرمودند : زیرکترین انسانها ، کسی است که خودش در دنیا به حساب اعمالش رسیدگی کند و به فکر آخـرتش باشد ، و احمق ترین انسان ها کسی است که پـیرو خـواسته های (نامشروع) دلش باشد و در عین حال ، از خدا توقع امان از عذاب ، داشته باشد. (بحارالانوار ج67 ص69)

به هنگام سخن گفتن ، جدى و خشک و بطور معمولى سخن بگوئید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توام با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوت ران را به فکر گناه مى افکند سخن بگوئید

رسول خـدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : احمقترین مردم ، کسی است که دنیا طلب (نامشروع) باشد . (بحارالا نوار ج74 ص94)

امیرالمۆمنین (علیه السلام) فرمودند: شادمانی به خـاطـر اقبال دنیا به انسان ، حماقت است . (غررالحکم ص142)

امیرالمۆمنین (علیه السلام) فرمودند: توقع بهشت رفتن ، بدون انجـام اعمال صالح ، حماقت است . (غررالحکم)

از امیرالمۆمنین (علیه السلام) پرسیدند : احمق کیست ? فرمود : کسی است که فریب دنیا را بخورد ، در حالی که نظاره گر ناپداری حالات آن است . (من لایحضره الفقیه ج4 ص381)

امیرالمۆمنین (علیه السلام) فرمودند: کسی که خـود را عاقل ترین مردم بداند ، احمقترین مردم است . (غررالحکم ص77)

امیرالمۆمنین (علیه السلام) فرمودند : کسی که بدون نیکی کردن ، طالب تشکر دیگران است وکار بد می کند و توقع پاداش کار خوب دارد ، احمقترین مردم است . (غررالحکم ص77)

امیرالمۆمنین (علیه السلام) فرمودند : کسی که کار بدی را خودش انجام می دهد ودر عین حال ، دیگران را به خاطر آن کار سرزنش می کند ، احمقترین مردم است . (غررالحکم ص77)

امام باقر علیه السلام فرمودند : پدرم مرا نصیحت فرمود که با احمق رفاقت نکن . چون دوست احمق می خواهد سود برساند ، ولی بجای آن ، ضرر می زند . (کشف الغمة ج2 ص81)

 

4- همنشینی با مردگان

عرضه داشتند یا رسول الله مردگان کیانند؟ حضرت فرمودند: انسان متمول بی دین و بی‌تقواست.

در کتاب شریف کافی نیز حدیثی نقل شده که خداوند متعال در مناجات موسی به او فرمود: ای موسی مرا در هیچ حال فراموش نکن که همانا فراموش کردن من دل را می‌میراند.

زهرا اجلال   

http://iran1414.ir